تمام ارزش هنر به ابهام است، به حسی که از بیرون می آید و در درون شخص به بار می نشیند. هنر وقتی زیباست که نسبیت را به خوبی رعایت کند، هنر وقتی هنر است که متعالی نباشد! هنر متعالی یعنی ابزاری برای عقل و اخلاق، و هنر ارزشش بیشتر از آن است که در خدمت عقل باشد. اصولا هنری که در آن قاعده و قانون از پیش تعریف شده وجود داشته باشد هنر نیست! بلکه تقلیدی عقلی است، هنر باید این قابلیت را داشته باشد تا دو حس متضاد را در دو انسان مختلف ایجاد کند و هر شخص با داشته های حسی خودش دریافتی ویژه و بی نظیر از آن داشته باشد. خوبی هنر این است که مثل خمیر در دستان مختلف شکل های مختلفی به خود می گیرد و کسی نمی تواند ادعا کند به آن دست یافته! زایش اساس هنر است و هنرمند دائما در حال زایش است، زایش موجودی که اگرچه به موجودات دیگر شبیه است اما یگانه و منحصر به فرد است. وقتی هنر آکادمیک شود و فرد سعی کند فقط با استفاده از تعاریف و کارهای دیگران کاری عام پسند و تقلیدانه انجام دهد اصولا کاری نکرده جز شاشیدن در ذات هنر.
8:40 PM |
Category: |
1 comments
Comments (1)
تقصیر من نیست که کم کامنت می گذارم!همه اش تقصیر این گودر است.آدم آنجا می خواند،لایک می زند،شر می کند،بعدش کامنت گذاشتن یادش می رود.
مرسی که شما حواستان هست به این گوگل ریدر رو ندهید:) یاد ما هم می آورید