اکنون در آستانه ی تکرار آن بی اهمیت ترین واقعه ی تاریخ خود را دوباره معرفی می کنم... اسبی دریایی هستم در عمق بیست هزار پایی زیر آب های سنگین دورافتاده ترین دریاها... آنجا که تاریکیش در میان خود گم و صدایش در خود خفه می شود و فشارش سینه از هم می درد. یک همچین جایی هستم. موجودی معلقم در میان تاریکی، یک تک جنس، یک زنده زا، یک نویسنده در تاریکی

Comments (0)