خیال نمی کردم شبی مثل امشب تمام شوم... حالا زیر خاکم. نه زیر خاک. رویم چند متر جنگل است. زیر جنگل چند متر خاک حاصلخیز و مرطوب. زیر خاک مرطوب چند متری سنگریزه و سنگ. زیر سنگ ها یک لایه ی محافظ و زیر آن یک لایه پلاستیک قطور. زیر پلاستیک ها یک لایه ی چند متری از سنگ های معدنی و زیر آن ها سنگ هایی با حفره های بزرگ که نفسم را بند آورده اند. زیر تمام این ها من دفن شده ام. زیر تمام بار های زمین. من یک زباله ام. یک مصرف شده ی خطرناک. ناراحت نباشید. در اینجا دیگر از من آسیبی به شما نخواهد رسید...
12:05 AM |
Category: |
0
comments
Comments (0)