دور و بر بیستم اوت بود که گرفتمش. اون زمان روزی بود که یه احساس خاصی داشتم. از اون احساسا که وقتی می خوام یه چیزی رو بگیرم داشتم. برای همین رفتم و گرفتمش. توی اون همه گلدون مختلف وایستادم. سرم رو چرخوندم و دیدم اون پشت پشت ها خودش رو چپونده بین باقی گلدون ها. این شد که رفتم و گرفتمش و دو یورو پاش دادم. این از اون گلدون ها بود که روش نوشته بود با دود سیگار مشکلی نداره و می ذاشت توی اتاقتون هرچقدر می خواید دود هوا کنید. دیروز یه جوری شده بود. هی بی قراری می کرد و فهمیدم یک مرگش شده. این بود که قلادشو بستم و بردمش گردش. اولش ترسیده بود و خودشو چسبونده بود بهم اما بعد یکم که توی خیابون قدم زدیم خوش خوشانش شد و مرتب می دوئید این ور اونور. قرار بود بریم توربین بادی هارو ببینیم که وسط مزرعه ی گندم مثل گل آفتابگردون درومده بود و باد رو می گردوند. این بود که دو تا بلیت هشتاد سنتی گرفتم و رفتم سمت اتوبوسی که آدم هارو از آسفالت نمور خیابون می رساند به خاک مرطوب زیر گندم ها. منتها نمی دونم چی شد که راننده تا مارو دید بلند شد و ازم خواست که پیاده شم. بلیط هارو درآوردم و براش تکون تکون دادم اما اونم سرش رو تکون داد و نخواست حتی زحمت تلفظ حرکات گردنش رو بکشه. این بود که پیاده شدیم. قلادشو سفت کردم برای یه پیاده روی طولانی. خونه های این اطراف به طور واگیرداری مزارع اطراف رو مبتلا شدن و از در و پنجرشون بوته و درختچه بیرون زده و پشت پنجره ها پر از گلدونه. این شد که گلدونم تا اولین گلدون رو از پشت پنجره دید ناگهان حس جنسی اش تحریک شد و شروع کرد به سر وصدا و جلب توجه. حتی رفت و پای یه درختچه یه ساقشو داد بالا و شاشید زیر اون تا با گلدون دیگه ارتباط بگیره و بهش آمار بده. این بود که تمام مسیر ما تبدیل شد به صحنه ی شاشیدن های متعدد گلدون و کش بکش های من که به زور سعی داشتم دنبال خودم بکشونمش. حالا مدتی می شه که برگشتیم. گذاشتمش پای پنجره تا شاید یکی از اون گلدون هایی که براشون آمار و ارقام فرستاد بیاد و بخواد بهش آمار و ارقام بده و گلدونم از تنهایی دربیاد و یکمقدار عشق وارد زندگیش بشه. حالا گلدونم خوابیده و دود سیگارم تشویش خاطری براش نداره. بلند شدم و از پنجره نگاهی به بیرون انداختم. تختم رو حاضر آماده کردم و آماده شدم تا منم برم بخوابم. دستم رو کردم داخل سینه ام. قلبم رو کندم و زیر خاک گلدون خاک کردم. حالا خوابیدم. شما هم برید بخوابید. اما قبل از اون، بیرون پنجره رو خوب نگاه کنید...
1:40 AM |
Category: |
0
comments
Comments (0)