همه ی ما برده ی احتمالاتیم و بنده ی تصادف. ما لزوم یک هرج و مرج و کثرت دیوانه کننده ایم.‏

(...از داستانی که نیمه ی رها شده اش را به زودی به پایان خواهم رساند ... آخرین روز زندگی مردگان خیابان هشتم)

Comments (5)

On January 14, 2011 at 12:24 AM , Anonymous said...

دوستش میداریم آقا جان

 
On January 14, 2011 at 1:46 AM , Unknown said...

:D
همین انسان های متشخصی چون شمائید که باعث میشید اثر های هنری شکل بگیرن آقا جان. ‏:دی

 
On January 16, 2011 at 7:58 AM , یک مالیخولیایی said...

ای ول،بازم داستان،زود باش به پایان برسونش

 
On January 16, 2011 at 11:33 AM , Unknown said...

یعنی روحمو تازه کردی مالیخولیا :))‏

 
On January 19, 2011 at 11:52 AM , بگذار اینگونه بگویم said...

خوشحالم که بازم داستانت در راهه
مشتاقانه منتظرم