اکثر آدما دوست دارن دوستی براشون مثل تلویزیون باشه. گاهی روشنش کنن و هر وقت خسته شدن خاموشش کنن و گاهی به کل از برق بکشنش. ‏کاش این وسیله ی لعنتی هیچ وقت اختراع نمی شد. ‏

Comments (2)

On August 12, 2010 at 1:18 AM , Unknown said...

کاملاً موافقم، البته خود منم دارم کم کم اینجوری می شم، یا شایدم بقیه انتظاراتشون زیاده، نمی دونم!

 
On August 13, 2010 at 11:22 PM , Unknown said...

به خدا موندم چی بگم.. رفتم و نوشتم زندگی حکایت ندانستن های ماست. با هر نظرت یه نظر تو ذهن من خلق میشه... اینبار این موضوع سخت تر از اونیه که بشه دربارش قضاوت کرد یا حتی تحلیلش کرد. واقعا نمی دونم منم مثل تو... تو این دنیا چه خبره؟ من چمه؟ تو چته؟