چیزهای خیلی خوبی هست که آدم ها همیشه از آن فرار می کنند.‏ تنهایی هم یکی از این چیزهاست. همه جا پر است از کافه های شلوغ و رستوران های پر ازدحام. پر از صدا، حرف، خنده و حماقت. دلم می خواد در خلوت ترین جای شهر یک کافه رستوران بزنم به نام تنهایی. این کافه مخصوص تمام آدم های تنهای شهر است یا آنها که می خواهند برای مدتی تنها باشند، خودشان باشند، برای کسانی که از بیرون خسته شده اند و کمی هم می خواهند به درون بروند. ما همیشه داریم بیرون زندگی می کنیم. ادعایمان این است که خودمان را هم می شناسیم و حواسمون به ذهنمون هست ولی در واقع ما همیشه خارج از خودمون داریم زندگی می کنیم. کافه رستوران تنهایی یکی از تنها جاهایی می شود که ما می توانیم خودمون رو برای مدتی از این زندگی فلاکت بار بیرون خلاص کنیم و کمی آرامش بگیریم. جلوی درب کافه رستوران تنهایی کاغذ هایی چسبیده شده:‏

از پذیرفتن خانواده های محترم و زوج های عزیز معذوریم...‏
از پذیرفتن بانوان با حجاب معذوریم...‏
از پذیرفتن افراد الکی خوش،آدم های حراف،خودشیفته،ناامید و غمگین در صورت مشاهده ی علائم مربوطه معذوریم...
ورود موبایل و هرگونه وسیله ی ارتباط جمعی یا فردی به کافه ممنوع است...‏
هنگام ورود غم و غصه هایتان را بگذارید دم در پیش نگهبان و پس از دریافت رسید موقع رفتن آن را با خود ببرید...‏
با تشکر.... مدیریت کافه رستوران تنهایی

از در که وارد شوید به شما شماره ای می دهند و قبل از آن لبخندی نیز تحویلتان داده می شود که باید خوب از آن مراقبت کنید. سپس می روید در کوپه ی مورد نظر می نشینید روی مبلتان. فضای آنجا تشکیل شده از چندین ردیف کوپه که داخل هر کوپه یک مبل راحتی، یک میز، یک خودکار، چندتائی کاغذ، دو نوع هدست، یک مانیتور و یک موس. به علاوه ی منو ی کافه و منوی رستوران و راهنمای استفاده از کامپیوتر مرکزی. هر سفارشی را با نرم افزار موجود در جلوی رویتان می دهید و بدون دیدن گارسون آن را از یک سوراخ مخصوص دریافت می کنید. در کامپیوتر مرکزی آرشیوی بزرگ از انواع موزیک، فیلم، انیمیشن و سریال موجود است.‏ همچنین کتابخانه ای بزرگ در پشت کافه رستوران وجود دارد که شما می توانید کتاب مورد نظرتان را سفارش دهید و بخوانید. در کافه رستوران شما به ازای چیزی که می خورید پولی نمی دهید بلکه به ازای زمانی که در کافه نشسته اید برایتان محاسبه می شود. ‏کلیه قاشق ها و چنگال ها و ظروف از پلاستیکها ی پلیمری تهیه شده اند برای اینکه در کافه رستوران آن صدای وحشتناک و روی اعصاب برخورد و کشیده شدن قاشق و چنگال روی بشقابهای چینی و لیوان های شیشه ای شنیده نشود. معماری کافه رستوران گوتیک است. فضای آن تاریک و کوپه ها موازی نیستند و دورشان با گچ کاری تزئین شده. روی سقف رنگ سرمه ای زده شده که طرح های زرد رویش نقاشی شده.‏ ما هر غذایی به مشتریان تنهای خود نمی دهیم. غذاهای ما غذاهای مجللی نیست. حجمشان هم کم است. سه منوی مختلف هم برای صبحانه، ناهار و شام داریم. در هر منو غذای مخصوص تنهایی وجود دارد که اکثرا از آن سفارش می دهند. روزهای پنج شنبه و جمعه غذای تنهایی ویژه هم سرو می شود.‏ صبحانه مخصوص تنهایی تشکیل شده از یک تخم مرغ عسلی، کمی عسل، مقداری خامه و شیر به همراه کمی تمشک تازه. ناهار تنهایی کمی آلبالو پلو به همراه تکه ای مرغ که در سس قارچ درست شده و در کنارش کمی زیتون سیاه، ذرت و اندکی نان شیرین وجود دارد. شام تنهایی به درخواست مشتری می تواند تکه ای استیک مرغ، ماهی یا گوشت باشد که با سس چیلی سیر دار، سس قارچ و کمی سیب زمینی تنوری به همراه سس سویا و سس مخصوص بالزامیک ایتالیایی تزئین شده و در کنارش نان سیر دار و یا ساندویچ مارمالاد وجود دارد. در قسمت کافه نوشیدنی تنهایی قهوه ی فرانسه ی تلخ به همراه کیک نسکافه و تعدادی انجیر تازه است. پنج شنبه و جمعه ها غذا و نوشیدنی سرد و گرم ویژه ی تنهایی آماده می شود که فرمولشان کاملا سری است.‏ شما می توانید ابتدا قهوه بخورید، سیگاری بکشید یا از سیستم پیپ درخواست کنید و در حین آن به آهنگهای مورد علاقه تان توسط دو نوع هدست بی سیم که از پشت گوش وارد گوشتان می شود
گوش دهید. سپس می توانید چیزی بنویسسید یا نقاشی کنید یا حتی روی کاغذ همینطور خط خطی بکشید و یا بنشینید، لم بدهید و فیلم ببینید و تنقلات سفارش دهید. بعد که گرسنه تان شد غذا سفارش می دهید و باز می تونید آهنگ گوش دهید و بعد کتاب بخوانید و پس از خوردن قهوه یا نوشیدنی سرد و کمی خواب و استراحت مقداری ویسکی یا ودکا یا حتی میکس شامپاین در صورت تمایل می نوشید و سرویس مخصوص کافه رستوران تنهایی شما را به خانه می رساند...‏

Comments (7)

On July 12, 2010 at 12:19 AM , زندگی یا چیزی شبیه آن said...

به عنوان اولین مشتری کافه تنهایی هر وقت کافه رو راه انداختی خبرم کن

حالا این کافه ای که گفتی قراره تو این دنیا باشه یا این هم مثل بقیه چیزهای خوب فقط یه شعبه داره اون هم تو "بهشت برین"؟

دلم برای نوشته های بلندت تنگ شده بود

 
On July 12, 2010 at 12:43 AM , Unknown said...

چاکرتم هستیم. نه اگه خدا بخواد راش می ندازیم تو یه کشور بی طرف :دی پولشم جور میشه. منم دلم برای نوشته های بلند تنگ شده. البته قراره اون داستان قبلیرو که کامل شده بعد از تایپ بزنم تو بلاگ که خیلی زیاده

 
On July 12, 2010 at 3:43 AM , یک مالیخولیایی said...

این کافه باید خیلی خوب باشه.جایی که وقتی می خوای تنها باشی کسی نتونه تنهایی تو خراب کنه.فقط چرا از پذیرفتن بانوان با حجاب معذورید.مگه اونا حق تنها بودن ندارن

 
On July 12, 2010 at 6:53 AM , Amirsooki said...

salam,va sharmande ke penglish minevisam,inja computer ghati karde,faghat khastam tashakor konam o afarin begam az tafsire khabe yek malikhuliayi,halesho bordim ;)

 
On July 12, 2010 at 2:53 PM , Unknown said...

امیرسوکی ازت ممنونم.‏
مالیخولیا می دونی از پذیرفتن بانوان باحجاب معذوریم چون همه ی اماکن عمومی این مملکت دم درشون نوشته از پذیرفتن بانوان بی حجاب معذوریم :دی این یه لجبازی اجتماعیه. حالا شما با حجاب بیا ما پذیرایی می کنیم :دی ولی آخه جایی که آدم تنها ئه دیگه باید الجزایری باشه بخواد حجاب داشته باشه حتی اگه تریپ مسلمونو ایناست خوب :دی

 
On January 2, 2011 at 11:31 PM , دوشیزه- متولد اسفند said...

عااالیه

لطفا هرچه سریعتر به میز برای من رزرو کنید

فوری- فوری

 
On January 3, 2011 at 3:41 AM , Unknown said...

حتما :دی فقط باید چند سال مشغول جمع آوری بودجه ی پروژه باشیم.. فعلا که اسپانسر نداریم ولی قولمون قوله