ن.الف.ه.ی.م.ن.گ یک روز حس کرد در درونش یه خلاء بزرگ وجود داره. حس کرد این خلاء اونقدر بزرگه که ممکنه مثل یه سیاهچاله اونو در خودش ببلعه. دفترچه بیمه شو برداشت و رفت دکتر. براش سی تی اسکن نوشتن. وقتی رفت زیر دستگاه یه ایکس از پرتو اشعه ی ایکس گیر کرد تو ریه اش. از اون روز مرتب سرفه می کرد. جواب سی تی اسکن که اومد فهمید تنها جای بدنش که خالیه داخل ریه هاشه. نسخه ی دکترو گرفت و رفت توی داروخونه. یه پاکت سیگار بش دادن. روش نوشتن روزی نوزده تا. صبح و صبح و صبح و ظهر و ظهر و ظهر و ظهر و ظهر و شب و شب و شب و شب و شب و شب و شب و شب و شب و شب و شب.

Comments (0)