انگار رشته کوه های آند رو خورده باشیم. هر کدوم یه طرف ولو شده بودیم و آنقدر سنگین بودیم که انگار صدهزار سال است تکان نخورده ایم. به حدی هم گوشت خورده بودیم که دهانمان شده بود صحرای آتاکاما تو شیلی. هرچی آب می خوردم بی فایده بود و دهانم همانطور خشک برای خودش خشک بود. اما معده ام حسابی باد کرده بود و تکان که می خوردم صدای تالاپ تیلیپ آب به هوا می رفت. حس می کردم تا خرخره پرم و غذا انگار تا حلقم بالا آمده بود. هرچه باشد درازترین رشته کوه دنیارو خورده بودیم و شاید برای همین بود که یک طرفمان پر از آب بود و یک سمتمان خشک خشک. بوداجونز کوردیلرای شرقی بود و من کوردیلرای غربی و بینمان هم هیچ چیز نبود. او هم حسابی ولو شده بود و داشت سعی می کرد آخرین مولکول های نیکوتین باقی مانده روی فیلتر سیگارش را هم بکشد. حالا که ولو شدیم و حال کاری رو نداریم تصمیم گرفتم بوداجونز رو براتون توصیف کنم. خب بوداجونز شباهت هایی با جانی دپ داره. بله، همین جانی دپ خودمون. البته جانی دپی که توی دزدان دریایی کارائیب سکان بدست خل بازی در می آورد. با این تفاوت که بوداجونز از اون کلاه های چرمی و گنده سرش نیست. البته چشم هاش هم فرق داره، یک جوره دیگه ای ئه و باید اعتراف کنم دماغ اش هم برخلاف آن دزد بی سر و پا استخوانی نیست و لپ هایش هم برخلاف او بیرون زده و راستش را بخواهید قدش هم یک دو ده سانتی از او کوتاه تر است و پوستش هم تیره تر. موهایش مثل او لَخت و بلند و خوش حالت نیست و سیبیل و ریش اش هم هیچ شباهتی به جانی دپ ندارد و کاملا به هم ریخته است و اصلا هم به قیافه اش نمی یاد و بودنشون فقط ناشی از گرایشات ماتحت گشادانه ی پانکی اوست. اگر لخت جانی دپ را دیده باشید باید بگم که بوداجونز روی بازوش خال کوبی نداره و بدنش یک مقداری چربی داره و خبری ازون عضلات بی مو و سفت نیست. به هر حال جفتشان سیگار می شکند و موقع سیگار کشیدن اخم نمی کنند. کَچَلچاقِخیکیِقدکوتاه! بوداجونز یک همچو ظاهری داره! طبق معمول داشت با یه چیزی ور می رفت. خودمو کشان کشان کشاندم کنارش. جاسیگاری چوبی اش پر از فیلتر و خاکستر سیگار بود. مدام کبریت می کشید می گرفت روی خاکسترها و همانطور زل زده بود بهشان که اصلا آتش کبریت خیالشان هم نبود. بعد کبریت را می کرد داخل خاکسترها. خاموش می شد. کبریت بعدی رو روشن کرد. باز همان کار رو کرد. بهش گفتم خاکسترخاموشش می کنه. سرش رو بالا آورد و گفت: احساساتمون هم مثل سیگاره. خاکستر که شد دیگه با هیچ کبریت و آتیشی دوباره روشن نمی شه و حتی اونو خاموش هم می کنه. پاکت خالی سیگارش رو دیدم. دلم به حالش سوخت. یک نخ سیگار براش پرت کردم. گرفت... کشید... باز کبریتی روشن کرد... روی خاکسترها گرفت...
3:23 AM |
Category: |
0
comments
Comments (0)