وقتی عزیزانمان می میرند خیالات مسخره برتان ندارد. آنها فقط از جلوی چشممان به پشت چشممان رفته اند. یاد بگیریم پشت چشممان را ببینیم. یاد بگیریم با پشت چشممان هم زندگی کنیم. از آن لذت ببریم و خوب نظاره اش کنیم.‏ تا زمانی که خود به پشت چشم آنها که دوستمان دارند رجعت کنیم.‏..
مرگ برای من چیزی نیست بجز چنین سفری. مثل پخش و ناپدید شدن گرده های گلی در باغی بی نهایت بزرگ. باغ اذهان زندگان است و گرده های ناپیدا، اذهان بی واسطه ی مردگان.‏

Comments (6)

On May 13, 2010 at 7:18 PM , Unknown said...

مالیخولیا!‏ اینو بنگر :)‏

 
On May 13, 2010 at 10:00 PM , زندگی یا چیزی شبیه آن said...

یعنی اون هادس که می گن زیر زمینه دروغه و همجی پشت همین چشم ها غایم می شن؟

 
On May 13, 2010 at 10:14 PM , Unknown said...

گفته ها رو ول کن... ببین ذهن چی می گه!‏ پشت چشم را باید پیدا کرد... همه چیز آنجاست. تمام اجداد بشری آنجا هستند و این فقط یک تعبیر شاعرانه نیست. ایمان منه

 
On May 14, 2010 at 10:09 AM , haafez said...

vaghti mimiri,tamum shodi,hamin

 
On May 14, 2010 at 5:10 PM , یک مالیخولیایی said...

جمله آخرت خیلی خوب بود.منم فکر کنم همین طوره.آدم ها وقتی کسی می میره سعی می کنند از یاد ببرنش که کمتر زجر بکشن ولی اشتباه می کنند.اگر یه جوری رفتار کنن که انگار اون آدم زنده است و فقط یه سفری رفته براشون راحتتره

 
On May 19, 2010 at 10:03 AM , مریم said...

فرق نمی کند پشت چشمم را نگاه کنم یا قلبم را..می دانم که رفته اند،دوست دارم جلوی چشمم باشند،نه پشتش...نمی شود،سخت است نظاره کردنشان پشت چشمم