نمی دونم چرا وقتی عصبانیم بدنم می خاره. عجیبم علاقه پیدا می کنم به اینکه دسمو بگیرم پشتم و دور اتاق هی راه برم. ایندفه هم همینطور داشتم راه می رفتم و یه دستم داشت کونمو خارش می داد و اونیکی کف پامو. جونزی هم نمی دونم داشت چی کار می کرد هر پنج دیقه از جلو اتاق رد می شد بعد بر می گشت، نگاهی بهم می کرد درست مثل نگاه ژنرال آیزنهوور به پیشخدمتی که قرار بود سیب زمینی هارو برای شام سربازا آبپز کنه.
- چیه هی می ری میای منو دید می زنی.
- از چی عصبانی ای پسر؟
- از کجا فهمیدی عصبانیم؟
- واویلتا! یعنی ما ریفیقمونو بعد این همه سال نمی شناسیم. عین میمون را می ری زیربغلتو می خارونی عصبانی ای دیگه.
- بابا تو خودتو بزار جای من. مثلا دوست دخترمه. آخه این انصافه؟! زنگ زدم بهش. می گه هانی الان دارم با یه آقای خیلی بامزه ای تورتیلاز مکزیکی می خوریم. بعدا بهت زنگ می زنم. بعدم قطع کرد. خو آخه نمی شه که. جونزی حس کردم تبدیل شدم به تیکه پشم!
- من در عجبم.
- از چی.
- اینکه خودت سرتو کردی زیر آب و داری داد و فریاد می کنی که آی خفه شدم!
- چی کارش کنم ولش کنم؟ دوسش دارم خب.
- نشستی پای میز شطرنجی که طرفت سه ساعته حرکت کرده و تو داری زار می زنی و می گی چرا بازی تموم نمی شه!
- من چه حرکتی می تونم بکنم. آخه این چه جور دوستی ایه که توش هیچی نیست و فقط ناراحتی ئه.
- بازی سادست پسر جون. تو یا یه چیزی بدست می آری یا یه چیزی از دست می دی. هر چیزی که تو توی یه بازی بدست می یاری برابر مقداریه که طرف مقابلت از دست می ده. خب هر کسی توی بازی یه استراتژی داره. استراتژی اون در حال حاضر غلبه کامله. این حرکت اونه. تو در مقابل این دو حرکت داری. یا قبول می کنی و مغلوب کامل می شی یا در مقابلش می ایستی. اگه استراتژی اولو اجرا کنی اون همه چیزو بدست میاره و تو هیچی. اگه دومی رو اجرا کنی هر دو نیمی از چیزایی که هست رو از دست می دید مثل اینکه با هم دعوا ندارید یا اینکه می تونید کامل به هم اعتماد کنید و در هر صورت این بازی ای بوده که حرکت اول رو اون انجام داده و خب بعضی ها بازیکنای خوبی نیستن.
- یعنی تو می گی ولش کنم. بابا نمی تونم. عجب گیری کردیما.
- بهترین حرکت همیشه اونیه که باعث بشه هر دو چیزای کمتری از دست بدید. چون اگه تو بخوای بیشتر بدست بیاری اونو مجبور می کنی انتخابی کنه که در آخر باعث می شه هر دو بیشتر از دست بدید ولی اگه کمترین از دست دادن هارو بخوای اونو هم مجبور می کنی برای اینکه چیز بیشتری از دست نده بهش راضی بشه. می تونی از این شروع کنی که چیزایی رو که به خاطر حرکتش داری از دست می دی طور دیگه ای جبران کنی! یه مقدار خوش گذرونی. یه مقدار بی تعهدی! اخلاق همیشه یه چیز نسبیه!
ولی جونزی ما ربات نیستیم. من دارم راجع به دو تا آدم حرف می زنم که همدیگرو دوست دارن.
پسر جون. دوست داشتن زیباست. ولی از فضا نیومده. اونم یه بازیه مثل تموم بازی های دیگه. یه بازی درون یه بازی بزرگتر. هر بازی هم قوانینی داره. چه بخوای بپذیری و چه نخوای. حتی میمون ها و شامپانزه ها هم وقتی با یه جنس مخالف دوست می شن می رن پیشش و بهش محبت می کنن حتی الاغ ها هم گردنشونو می مالن به هم و خیلی موقع ها سریع نمی رن رو کار. هر دوست داشتنی باید با یه از دست دادن همراه باشه. اگه تو و اون نخواید چیزی رو از دست بدید هر دو این بازی رو باختید...

Comments (0)