دنیای به این بزرگی برای من همانقدر کوچک است که قفسی برای یک پرنده. برای من همانقدر رنج آور است که برای یک ماهی در آسمان، یا یک قناری در دریا، یا اردکی در صحرا و یا نهنگی در شن های ساحل. زندگی در قفس چه مزیتی بر مرگ در قبر دارد. آن هم زمانی که روح ات به خودی خود در زندان تن ات زندانی است و تن ات در زندان زندگی به زنجیر است و احساسات، عشق، دوستی، افکارت و همه همه در سلول های انفرادی کنارت زندانی اند و شب ها آهسته روی دیوار قفست می کوبند... و می گویند:
هیچ چیز برای ماندن نیست... ‏

Comments (2)

On February 5, 2012 at 6:17 PM , Masoo said...

ما هم دل خوشی از این دنیا نداریم!مزخرفه...خیلی!
:)

 
On February 5, 2012 at 7:04 PM , Unknown said...

:)